جدول جو
جدول جو

معنی نوش آگین - جستجوی لغت در جدول جو

نوش آگین
(دخترانه)
به شهد و شکر آویخته، نوشین
تصویری از نوش آگین
تصویر نوش آگین
فرهنگ نامهای ایرانی
نوش آگین
پر از شهد و شیرینی
تصویری از نوش آگین
تصویر نوش آگین
فرهنگ فارسی عمید
نوش آگین
نوش آمیغ، به شهد و شکرآمیخته، شکرپرورد، به نوش آمیخته، نوشین:
آنکه در یاقوت نوش آگین او شکّر سرشت
قوت عشاقش از آن یاقوت نوش آگین نهاد،
معزی،
لؤلؤ نشنیدم من در بسّد نوش آگین
لاله نشنیدم من در سنبل مشک افشان،
معزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوش آفرین
تصویر نوش آفرین
(دخترانه)
افریننده شادی و شیرینی، جاویدان آفریده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوش آمیغ
تصویر نوش آمیغ
آمیخته به شهد و شیرینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش آفرین
تصویر نوش آفرین
آنکه شهد و شیرینی سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش گیا
تصویر نوش گیا
نوش گیاه، برای مثال نوش گیا پخت و بدو درنشست / رهگذر زهر به تریاک بست (نظامی۱ - ۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ)
خوش نقش و نگار. خوش زینت. (یادداشت بخط مؤلف) :
کافران چون جنس سجّین آمدند
سجن دنیا را خوش آیین آمدند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
آمیخته به شهد، (فرهنگ فارسی معین)، به نوش آمیخته، (یادداشت مؤلف) :
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود،
رودکی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نمگین. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مخلصه، (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج)، تریاق کوهی، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، گیاهی است که دفع سموم کند، (غیاث اللغات)، گیاهی است که تریاق زهرهاست و گویند در اول سال اگر خورده شود در آن سال زهر کار نکند، به عربی مخلصه از آن گویند که خلاص کننده از زهر است، و بز کوهی آن را خورد و پازهر از آن حاصل شود، (از رشیدی)، نوش گیاه:
نوش گیا پخت و بدو درنشست
رهگذر زهر به تریاک بست،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوش آمیغ
تصویر نوش آمیغ
آمیخته به شهد: (همه به تنبل و بندست باز گشتن او شرنگ نوش آمیغ است و روی زر اندود) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش آفرین
تصویر نوش آفرین
آنکه تولید نوش کند، نامی است از نامهای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش گیا
تصویر نوش گیا
مخلصه، تریاق و پازهری که از گیاهان بدست آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش آهکین
تصویر نوش آهکین
آمونیم
فرهنگ واژه فارسی سره